جدول جو
جدول جو

معنی تملق گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تملق گفتن
(اِ دَ)
خوش آمد گویی. مدح گفتن. تصلف. گفتن محاسنی که در سجیۀ طرف مقابل نباشد. رجوع به تملق شود
لغت نامه دهخدا
تملق گفتن
کریسیدن
تصویری از تملق گفتن
تصویر تملق گفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دَ)
اتصال و ارتباط داشتن. پیوستگی داشتن: سعی نکنم در شکست هیچ چیز که بیعت به آن تعلق گرفته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316). و خدا چنانکه داناست بر آنکه من آن را بگردن گرفته ام داناست بر آنکه من وفا خواهم کرد و به همه آنچه بیعت به آن تعلق گرفته است. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 317). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ شُ دَ)
سخن درشت و نامطبوع گفتن:
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از متلک گفتن
تصویر متلک گفتن
گفتن سخنان طعنه آمیز و نیش دار
فرهنگ لغت هوشیار